عشق مصنوعی
پنکه را خرد کن! نمیخواهم...،باد را شانه کن!که موهایم...
عشق را عق بزن! که مصنوعی ست، خانه پر گشته از هووهایم
سیب مال خودت ، نمیخواهم... ، من به یک تیغِ تیز محتاجم
که رگم را ... پرنده ام بکند...بعد پرواز و ...آرزوهایم
چند طوفان دویده ای در من ؟ چند باران مرا لگد کردی؟
ضِق ضِق باد توی گهواره ،چند پاییز آبروهایم...
اشکها: قرصهای مرگ آور، بر سرِ پشت بامِ پلک من
تا بیفتند و خودکشی بکنم، بعد هم که پسر عموهایم...
چند یوسف تو را زِ هم بدرم ؟ عطر مشکوک و زخم پیرهنت...
جیب های تو را کدامین گرگ؟...، چند بزغاله جستجو هایم...
دست؛ بیچاره ی النگو نیست، حلقه ی انگشت را که می فهمد؟!
من فقط خسته ام فقط خسته، خسته از این بگو مگوهایم
پنکه را خرد کن! نمی خواهم ، عشق مصنوعی تو بگذارد
تاجِ الماسِ بی نیازی را، مثل رنگین کمان به موهایم.
مهدیه امینی
سووشون
تقدیم به صفورا آزاد مقدم
چند قمری نشسته در چشمت ، که نگاهت فقط شگون دارد؟
چشم تو: برکه، ماه: مرغابی ، عشق تصویر واژگون دارد
شبنمی از نگاه تو افتاد، بر تنِ ارغوانی شعرم
"مهردادی" به این "اوستا" که، قلمم بوی "ارغنون" دارد
طرحِ تندیسی از شب و شبنم، چشمهای همیشه تب دارم
باز هم آمدی که بنویسم ،غزلی که فقط جنون دارد
بس که از غم تراش خوردم من، تکه تکه شده است آغوشم
چند فرهاد تیشه خوردم من ، که تنم شکل بیستون دارد؟!
بوسه رد میشد از گلوگاهم خنجری چسبناک و برٌنده
که فقط می مکید چون زالو ، لحظه انگار طرح خون دارد
باز پاییزِ چشم هایِ تو، بارشِ برگهای اشک آلود
رد پای مسافری از عشق ، در غروبی که سووشون دارد
و در این دایره در این حلقه، جای پا و سرم عوض شده است
توی این عشق هندسی تن من، شکل پرگار سرنگون دارد
چند قمری نشسته در چشمت ، که نگاهت فقط شگون دارد؟
چشم تو: برکه، ماه: مرغابی ، عشق تصویر واژگون دارد
این غزل استقبالی ست از غزلی زیبا با همین وزن و ردیف و قایه
متعلق به غزل سرای خوب معاصر خانم صفورا آزاد مقدم .
مهدیه امینی
به روز شده توسط سیاوش